::::antidevill::::
20 - امروز درباره مسائل مالى، كه من آنرا به پايان اين گزارش موكول كردهام، و در عين حال بخش اعلاى برنامه هاىمان را تشكيل مىدهد، صحبت مىكنم. قبل از اينكه وارد بحث شوم، خاطرنشان مىسازم كه يكبار اشاره اى كردم و گفتم كه ما تمام فعاليتهايمان را با اعداد و ارقام نشان مىدهيم. 21 - مىخواهم به آنچه كه در آخرين جلسه به شما گزارش كردم، تفسير مفصلى پيرامون وامهاى داخلى اضافه كنم، درباره وامهاى خارجى چيزى نمىگويم زيرا دولت ما به علت تغذيه و استفاده از پولهاى كشورهاى غير يهودى، احتياجى به وام خارجى ندارد.
نظرات شما عزیزان:
- هنگامى كه حكومت شاهنشاهى مستقل ما آغاز شد، از تحميل مالياتهاى سنگين بر دوش توده مردم پرهيز مىكنيم. اما چون دولت هزينه هاى سنگين دارد، براى اداره امور به پول نياز داريم. به همين دليل براى ايجاد تعادل در اين زمينه بايد خيلى محتاطانه عمل كنيم.
- در نظام حكومتى ما، شاه قانوناً مالك همه اموال دولت است ( مىتوان اين موضوع را به سادگى از قوه به فعل در آورد) و مىتواند به منظور به جريان انداختن پولها، تمام وجوه موجود را قانوناً ضبط كند. بدنبال اين اقدام مىتوان با وضع ماليات تصاعدى بر دارائى، ديون را پرداخت كرد، بدون آنكه بر اثر وصول درصد معينى از دارائى مردم بعنوان ماليات، فشار يا زيانى بر افراد وارد شود. ثروتمندان بايد بدانند كه وظيفه آنان ايجاب مىكند كه قسمتى از دارائى خود را در اختيار دولت بگذارند. زيرا دولت مالكيت باقى ثروتشان را محترم شمرده و شرافتمندانه سود بردن آنها را تضمين مىكند. اينكه مىگويم شرافتمندانه منظورم اينست كه نظارت دولت بر دارائى، از غارت قانونى جلوگيرى مىكند.
- اصلاحات اجتماعى بايد از بالا صورت گيرد زيرا اصلاح اجتماعى، يكى از شرايط ضرورى برقرارى صلح است.
- تحميل ماليات بر مردم فقير، براى دولت خطراتى در بر دارد و به مثابه كاشتن بذر انقلاب است. كسى كه در شكار بدنبال صيد كوچك مىرود، صيد بزرگ را از دست مىدهد. صرف نظر از اين موضوع، اخذ ماليات از سرمايه داران بزرگ مانع تراكم ثروت نزد افراد مىشود و ما تا امروز آن را عامل متعادل كننده و نگه دارنده غير يهوديان (مسائل مالى آنها) دانسته ايم.
- ماليات تصاعدى به نسبت سرمايه، منبع درآمد عمده اى براى دولت به شمار مىرود و به مراتب بهتر از ماليات كنونى است كه از افراد وصول مىشود. ما امروز وصول اينگونه ماليات را موجه مىدانيم زيرا مشكلا ت و تنگناهاى زيادى براى دولتهاى غير يهودى به وجود مىآورد.
- تأكيد پادشاه قوم ما بر آن خواهد بود كه تعادل اقتصادى و صلح، هر دو تضمين گردد. براى آنكه اين دو منظور برآورده شود، سرمايه داران بايد بخشى از درآمد خود را به دولت واگذار كنند تا بدينسان چرخهاى ماشين دولت بخوبى و با اطمينان كامل به حركت درآيد. نيازهاى دولت بايد به وسيله كسانى برآورده شود كه اگر از ثروتشان چيزى برداشته شود، فشارى احساس نكنند.
- چنين اقدامى ( كمك سرمايه داران به دولت) موجب مىشود كه نفرت فقير نسبت به ثروتمند زايل گردد. زيرا فقير مىبيند كه ثروتمند برقرار كننده صلح و رفاه است و نيز مىبيند كه ثروتمند بسيارى از نيازهاى دولت را از طريق كمك مالى برآورده مىكند.
- براى آنكه ماليات دهندگان وابسته به طبقه تحصيل كرده، از پرداخت مالياتهاى جديد احساس فشار و ناراحتى نكنند بايد حسابها را بطور دقيق به اطلاع آنها رساند تا بدانند كه وجوه پرداختى به چه مصارفى رسيده است. البته صورت حسابهاى مخارج دربار و ساير مؤسسات ادارى از اين قاعده مستثنى خواهد بود.
- كسى كه فرمانروائى مىكند، هيچگونه ثروت و اموالى نخواهد داشت. زيرا از سوئى مالك همه اموال و دارائى دولت است و از سوئى ديگر چنانچه ثروتى بياندوزد، خود را از ديگران متمايز ساخته است. به علاوه ماليكت فردى حاكم موجب اضمحلال و نابودى مالكيت عمومى مىگردد.
- البته خويشاوندان فرمانروا از اين قاعده مستثنى بوده و مىتوانند اموال داشته باشند. اما كسانى كه از منابع مالى دولت استفاده مىكنند، بايد به صف خدمتگزاران دولت در آيند. در غير اين صورت بايد صرفاً از طريق كار، كسب مال كنند. داشتن قرابت با خانواده سلطنتى نبايد باعث حيف و ميل در اموال دولت گردد.
- كسانى كه اقدام به خريد چيزى مىكنند و يا ارثى از بستگان خود مىبرند، مشمول پرداخت مالياتى تصاعدى به نام حق تمبر مىشوند. انتقال دارائى خواه به صورت نقدى باشد و خواه به صورت غير نقدى، بدون ارائه شواهدى دال بر پرداخت اين نوع ماليات -( انتقال به طريق ثبتى صورت مىگيرد) - مالك قبلى اموال را به پرداخت ماليات و بهره ماليات از لحظه انتقال تا كشف واقعه، مكلف مىكند. سند انتقال اموال كه نام، نام خانوادگى و محل سكونت مالك قديم و جديد در آن مندرج است، هر هفته بايد به اداره خزانه دارى محل ارائه گردد.
- اكنون مىتوانيد تخمين بزنيد كه چه درآمد سرشارى از اين گونه مالياتها را مىتوان از كشورهاى غير يهودى وصول كرد.
- خزانه دار دولت موظف است كه ذخاير مالى و نيز مبالغ مازاد بر ذخاير را كه بايد براى گردش وارد بازار شود، تعيين و تنظيم كند. به كمك اين گونه منابع مالى، دولت كارهاى عام المنفعه انجام مىدهد و بدينسان منافع طبقه كارگر با منافع دولت و كسانى كه فرمانروائى مىكنند، پيوند مىخورد. به علاوه از اين وجوه نيز مبالغى براى كارهاى ابداعى و توليدى كنار گذاشته مىشود.
- به هيچ عنوان نبايد وجهى مازاد بر ذخاير بر آورده شده مورد نياز، در خزانه دولت راكد بماند. زيرا پول بايد در گردش باشد و راكد گذاشتن پول، ماشين دولت را به وضع اسفبارى از كار مىاندازد. به عبارت ديگر، گردش پول به مثابه عاملى است كه چرخهاى ماشين دولت را روان مىكند و از توقف آن جلوگيرى مىنمايد.
- استفاده از اوراق بهادار در امر معاوضه و پرداخت، خود موجب ركود گرديده است و نتيجه اين اوضاع و احوال امروزه به طور وضوح ديده مىشود.
- مؤسسه اى به نام ديوان محاسبات تأسيس مىكنيم تا فرمانروا بتواند صورت حساب در آمدها و هزينه هاى ممكلت را به استثناى حساب ماه جارى و ماه قبل از آن كه به ديوان محاسبات گزارش نشده اند، در هر لحظه اى كه بخواهد، ملاحظه كند.
- تنها كسى كه علاقه اى به چپاول اموال دولت ندارد، مالك آن يعنى فرمانروا دولت است. به همين دليل نظارت شخص فرمانروا امكان هر گونه كسرى نامعقولى را از بين مىبرد.
- تشريفات در بارى و پذيرفتن اشخاص كه موجب تلف شدن وقت گرانبهاى فرمانروا مىشوند، حذف خواهد شد تا وى وقت كافى براى نظارت و بررسى امور داشته باشد. بعلاوه قدرتش ميان فرصت طلبانى كه بخاطر شكوه و جلالش او را احاطه كرده و صرفاً بمنافع خويش فكر مىكنند تا منافع ديگران، تجزيه و تقسيم نخواهد شد.
- با خارج كردن پول از گردش، غيريهوديان را با بحران اقتصادى مواجه نموده ايم. به عبارت ديگر، سرمايه ها و پولهاى فراوانى را كه متعلق به دولتهاى غيريهودى است، دچار ركود كرده ايم. مثلاً سرمايه هائى كه بابت اينگونه وامها پرداخت مىشود، بار مالى اين دولتها را سنگين كرده و در واقع دولتها برده اينگونه سرمايه ها مىشوند. تمركز صنعت در دست عده معدودى از صاحبان صنايع، شيره جان ملتها و دولتها را مكيده است...
- در حال حاضر، انتشار پول بطور كلى با نيازهاى افراد متناسب نيست و احتياجات كارگران و كاركنان را جوابگو نمىباشد. لذا انتشار پول بايد با رشد جمعيت هماهنگ بوده و كودكان نيز از همان لحظه تولد، مصرف كننده پول به حساب آيند. انتشار پول يك مسأله مالى است كه بايد در سطح جهان مورد بررسى قرار گيرد.
- همانگونه كه آگاهيد، كشورهائى كه طلا را به عنوان پشتوانه پولشان پذيرفته اند، با نابسامانىهائى مواجه هستند زيرا طلا نمىتواند نياز روز افزون به پول را ارضاء كند. البته ما تا آنجا كه توانسته ايم طلا را از گردش خارج ساخته و آن را به سود خود برداشته ايم.
- ما معتقديم كه بها و ارزش كار آدمى بايد به عنوان پشتوانه پول پذيرفته شود. خواه اين ارزش به صورت كاغذ عرضه گردد، و خواه به صورت چوب. براى آنكه انتشار اسكناس را با نيازهاى طبيعى افراد هماهنگ سازيم، بايد شمار افراد متولد شده را به جمعيت افزوده و ميزان مرگ و مير را از كل جمعيت كم كنيم.
- هر اداره اى حسابهاى خاص خود را تنظيم مىكند.
- براى آنكه تأخيرى در پرداخت پولهاى مورد نياز دولت رخ ندهد، مبلغ و زمان پرداخت پولها طبق دستور فرمانروا مشخص خواهد شد. اين كار باعث مىشود كه وزارتخانه يا مؤسسه اى به مؤسسات ديگر خسارات مالى وارد نكند.
- بودجه درآمدها و هزينه ها به گونه اى در كنار هم تنظيم و عرضه مىگردد كه هيچگونه ابهامى در اين مورد وجود نداشته باشد.
- دگرگونىهائى كه ما در مؤسسات غيريهوديان ايجاد مىكنيم، بگونه اى خواهد بود كه كسى متوجه خطر نمىشود. ما به دولتهاى غيريهودى خاطرنشان مىكنيم كه دولتهاى آنها بدليل بىنظمى، ابهام در امور مالى، احتياج به تحولاتى در اين زمينه دارند. نخستين بىنظمى و نابسامانىاى را كه ما به آنها يادآور مىشويم، تنظيم بودجه هاى آنهاست كه سال به سال اقدام به تنظيم آن مىكنند.البته آنها نخست بودجه شش ماه اول سال را تنظيم مىكنند. سپس هزينه هاى سه ماه بعد را برآورد مىنمايند و سرانجام به يك مكمل بودجه نياز پيدا مىكنند. سال بعد كه اقدام به تنظيم بودجه مىكنند،بودجه آنها 50 درصد بودجه سال قبل افزايش مىيابد و بدينسان بودجه آنها سال به سال اضافه مىشود و ديرى نمىپايد كه خزانه آنها خالى مىگردد و بهره ديونشان بطور ناگهانى ترقى مىكند و سرانجام دچار ورشكستگى مىشوند.
- كاملاً آگاهيد كه مقررات مالى و اقتصادىاى كه ما به غيريهوديان پيشنهاد مىكنيم، هرگز به وسيله خودمان اجراء نخواهد شد.
وام خارجى
- هر گونه وامى براى دولتها نوعى ضعف به بار مىآورد. قرضها، چون شمشير « داموكلس» بر روى سرفرمانروايان آويزانند. اينگونه فرمانروايان به جاى آنكه براى پرداخت ديون، مالياتهاى موقت از مردم بگيرند، دست تكدى خود را به سوى بانكداران ما دراز مىكنند. وامهاى خارجى چون زالو بر پيكر دولت مىچسبند و شروع به مكيدن خون مىكنند و سرانجام يا دولت را از پاى در مىآورند يا خود در اثر مكيدن خون فراوان از پيكر دولت كنده مىشوند. اما دولتها اينگونه زالوها را از تن خويش جدا نمىكنند. يعنى آنكه آنقدر به گرفتن وام ادامه مىدهند كهسرانجام در اثر از دست دادن خون فراوان آن هم بنا به خواست خود، از پاى در مىآيند.
- به راستى اصل و ماهيت وام، به ويژه وام خارجى چيست؟ وام خارجى مسأله اى است كه به دولت مربوط مىشود و آن شامل سفته و سندى است كه وام گيرنده متعهد مىشود كه متناسب با سرمايه ( مبلغ وام)، درصد معينى به وام دهنده بهره بپردازد. ميزان بهره در طول 40 سال به دو برابر و در طول 60 سال به سه برابر كل سرمايه خواهد رسيد و آنچه كه در اين ميان به صورت پرداخت نشده باقى مىماند، اصل سرمايه است.
- اينگونه محاسبات نشان مىدهند كه دولت با وضع مالياتهاى گوناگون، پولهاى مردم فقير را به منظور تسويه حساب با سرمايه داران خارجى تلمبار كرده و به جاى آنكه اين گونه پولها را در جهت رفع نيازمندىهاى خود مصرف كند، بابت بهره وامهاى خارجى هدر مىدهد.
- تا زمانى كه وامهاى داخلى رايج بودند، غيريهوديان فقط پول فقرا را به جيب ثروتمندان مىريختند اما از وقتى كه ما وامهاى خارجى را مرسوم ساختيم، ثروت ملتها به سوى صندوقهاى پولمان سرازير گشت و غير يهوديان شروع به پرداخت باج به ما كردند.
- سطحى فكر كردن فرمانروايان غيريهودى در زمينه مسائل مالى، رشوه گيرى وزيران و آشنا نبودن مقامات مسئول با مسائل مالى، موجب گرديده اند كه ممالك غيريهودى، زيربار ديون ما كه پرداخت آنها به سادگى مقدور نيست، بروند.
- ما پولهاىمان را راكد نمىگذاريم و نيز اوراق قرضه منتشر نمىكنيم مگر اوراقى كه بهره آنها يك درصد باشد. همچنين وام بهره دار نمىگيريم و به رباخواران اجازه نمىدهيم كه چون زالو خون دولت را بمكند. ضمناً، اجازه انتشار و استفاده از اوراق را منحصراً به كمپانىهاى صنعتى مىدهيم زيرا اينگونه كمپانىها از سود سرشارى كه عايدشان مىشود، بهره خريد اينگونه اوراق را بدون آنكه فشارى احساس كنند، مىتوانند بپردازند ولى به عكس كمپانىها، دولت، پولهائى را كه به عنوان قرض مىگيرد، به جاى معامله كردن و سود بردن، آنها را بلافاصله خرج مىكند.
- بجاى آنكه دولت از مؤسسات صنعتى وام بگيرد و بهره وام را بپردازد، منفعت اينگونه مؤسسات را به صورت وام دريافت مىنمايد و از راكد ماندن پول و سودجوئى نامطلوب، جلوگيرى مىكند.
- غيريهوديان بىآنكه بينديشند، از ما وام مىگيرند و به اين ترتيب، علاوه بر سرمايه، مبلغى هم به عنوان بهره وامها پرداخت مىكنند. اين عمل، عقب ماندگى ذهن و كوتاهى فكر آنها را بوضوح نشان مىدهد. چه راهى ساده تر از اين وجود دارد كه آنها پول مورد نياز دولت را از ملت بگيرند؟
- يكى از نشانه هاى ذكاوت و هوش قوم برگزيده ما اين است كه مسأله وامها را به نحوى به غيريهوديان عرضه كرده ايم كه آنها فكر مىكنند وام گرفتن امتيازات فراوانى برايشان در بردارد.
- هنگامى كه زمان موعود فرا رسيد، سيستم حسابداريمان را عرضه مىكنيم تا هر كسى بتواند در يك نگاه كوتاه، وضع، دقت و ابداعاتمان را در زمينه حسابدارى ملاحظه كند. البته اينگونه پيشرفتها معلول تجربياتى است كه ما روى دولتهاى غيريهودى به عمل آورده ايم. اما هنگامى كه شاهنشاهىمان آغاز گشت، به آن دسته از سوء استفاده هائى كه در زمان تسلطمان بر غيريهوديان رايج بوده، خاتمه مىدهيم.
- سيستم حسابدارىمان را به گونه اى تحت كنترل و نظارت قرار مىدهيم كه از فرمانروا گرفته تا خدمتگزار جزء، هيچكدام نتوانند پس از اينكه برنامه كارها مشخص شد، در نحوه مصرف كمترين وجه از وجوه دولت، تغييرى ايجاد كنند.
- همانگونه كه گام نهادن بدون توشه در راهى نامعلوم، قهرمانان و نيمه خدايان را با شكست مواجه مىكند، حكومت كردن نيز بدون داشتن برنامهاى مشخص غير ممكن است.
- هنگامى كه فرمانروايان غيريهودى از ما مشورت مىخواهند، برنامه هائى برايشان طرح مىكنيم كه بيشتر وقتشان صرف تشريفات دربارى، پذيرفتن نمايندگان و سرگرمىها بشود و از اداره امور باز بمانند. بودجه هاى تشريفات دربارى را عواملمان برايشان تنظيم مىكنند و به اميد اينكه در آينده وضع اقتصاديشان بهتر خواهد شد، آنها را راضى نگه مىدارند... چگونه اقتصادشان بهتر خواهد شد؟ از طريق مالياتهاى جديد؟ اين سؤالات براى آنها مطرح خواهد بود ولى اگر كسى حسابها و پروژه هاى ما را بخواند نيازى به سوال كردن نخواهد داشت.
- شما اينك مىدانيد كه چگونه بىدقت بار آمده اند و چگونه نابسامانىهاى ماليشان به اوج خود رسيده است و نيز چگونه صنعتشان دوام نخواهد آورد.
- پولهاى مازاد بر احتياجمان را به كشورهاى غيريهودى وام مىدهيم و با استفاده از رشوه خوارى مديران و اهمال و ندانم كارى فرمانروايان اينگونه ممالك، دوتاسه برابر پولهايمان را پس مىگيريم. آيا كسى مىتواند كه در حق ما چنين كند؟ از آنجا كه ما وام خارجى نمىگيريم، پاسخ منفى است. بنابراين من فقط بذكر جزئيات وامهاى داخلى مىپردازم.
- دولتهاى غيريهودى اعلام مىكنند كه مردم مىتوانند از طريق خريد اوراق قرضه، به دولت وام بدهند. قيمت اينگونه اوراق هم در حدى خواهد بود كه همه قدرت خريد آنها را داشته باشند. به كسانى كه روزهاى اول براى خريد اقدام كنند، تخفيفهائى داده مىشود. اما روزهاى بعد قيمتها بطور مصنوعى بالا مىرود و دليل بالا رفتن قيمتها، تقاضا و هجوم بيش از حد مردم اعلام مىگردد. پس از چند روز دولتها اعلام مىكنند كه خزانه مملو از پول است و تقاضا براى خريد اوراق بيش از وام مورد نياز است. سرانجام دولتها به مردم مىگويند كه به سفتههائى كه از دولت خود دارند، بايد اعتماد كرد و رمز تمام قضايا در همين نكته آخر نهفته است.
- هنگامىكه به اصطلاح اجراى نمايش كمدى پايان يافت، دولتها در برابر وامهائى كه روز به روز بار آنها سنگينتر مىشود، قرار مىگيرند و ناگزير مىگردند كه براى پرداخت بهره اين گونه وامها، وامهاى جديدى دست و پا كنند. اما وامهاى جديد نه تنها صرف پرداخت وامهاى قديم نمىشود، بلكه به اصل وامهاى قبلى اضافه مىگردد. بعلاوه وقتى كه اعتبارات موجود مصرف شد، دولتها ناگزير مىشوند كه از طريق وضع مالياتهاى جديد، اقدام به پرداخت وامها كنند. در واقع اينگونه مالياتها وامى هستند كه وام ديگرى با آن پرداخت مىشود.
- پس از مدتى به دارندگان اوراق قرضه اعلام مىشود، در صورتىكه حاضر شوند بهره اوراق خريدارى شده را كاهش دهند، مىتوانند اوراقشان را تبديل كنند. البته اينكار بدون رضايت وام دهندگان امكان پذير نيست. لذا، دولت به آنان پيشنهاد مىكند در صورت داشتن تمايل به اينكار، مىتوانند پولهاى خود را دريافت كنند. حال اگر همه براى پس گرفتن پولهاى خود مراجعه كنند، دولت گرفتار و درمانده خواهد شد و قادر به پرداخت مبالغ پيشنهاد شده نخواهد گرديد.
خوشبختانه دولتمردان غيريهودى، چيزى درباره مسايل مالى نمىدانند و در معاوضه و مبادله سهل گيرند و به اميد سرمايه گذارىهاى جديد از بهره هايشان چشمپوشى مىكنند.
- غيريهوديان كه امروزه از ما وام خارجى مىگيرند، نمىتوانند اينگونه حيله ها را عليه ما بكار ببرند. زيرا مىدانند كه اگر بخواهند در اين مورد اقدام بكنند، ما پولهايمان را پس مىگيريم.
- وقتى كه بين منافع مردم و حكام ممالك، وجه اشتراك و رابطه اى وجود نداشته باشد، ورشكستگى اينگونه دولتها اجتناب ناپذير است.
- از شما خواهش مىكنم كه به اين نكته دقيقاً توجه كنيد: امروزه تمام قرضهاى داخلى، قرضهائى هستند كه موعد پرداخت آنها كم و بيش نزديك است و معمولاً اينگونه وامها را به قسمت پس ازنداز بانكها و ذخيره پولى واريز مىكنند. حال اگر اين پولها براى مدتى طولانى در اختيار دولت باشند، دولت مىتواند با آنها بهره وامهاى خارجى را پرداخت كند و از سنگينى بار آنها بكاهد.
- اين اقدام بسيارى از به اصطلاح چكه هاى خزانه دارى دولتهاى غيريهودى را مىبندد.
- هنگامى كه به فرمانروائى جهان رسيديم، تمام اينگونه مقرارات را كه با منافع ما هماهنگ نباشند، از پيش پاى خويش برمىداريم و تراشه ها و بقاياى آنها را پاك مىكنيم. حتى بازار سهام و بورس بازى را از بين مىبريم و اجازه نمىدهيم كه نوسان قيمتها و ارزشهاى متغيرى كه روى كالاها گذاشته مىشوند، به شأن و پرستيژ قدرتمان لطمه اى وارد كنند. طبق قانون بهاى هر چيزى را طورى تعيين مىكنيم كه نشان دهنده واقعى قيمت تمام شده آن چيز باشد و قيمت كالا بالا و پائين نرود.
- بجاى بازار سهام و بورس، مؤسسات اعتبارى وابسته به دولت تأسيس مىكنيم. هدف اينگونه مؤسسات آنست كه قيمت كالاهاى صنعتى را مطابق با خواست و نظر دولت تثبيت كنند. شما مىتوانيد تصور كنيد كه چه قدرت عظيمى را ما مىتوانيم بدينوسيله براى خود كسب كنيم.
Power By:
LoxBlog.Com |